جدول جو
جدول جو

معنی بازپس افکندن - جستجوی لغت در جدول جو

بازپس افکندن
(مُ حَ رَ)
تأخیر. به عقب انداختن. بدنبال افکندن. نسی ٔ. (ترجمان القرآن). ارجاء. بازپس انداختن: و گفت آدمی (که) توبه و طاعت بازپس می افکند راست بدان ماند که شکار میکند تا منفعت آن دیگری را رسد. (تذکرهالاولیاء عطار)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(غُ کَ دَ)
یا افگندن. درنگی کردن. به تأخیر انداختن. معطل کردن. دیری کردن. (ناظم الاطباء) ، در پس انداختن. (بهارعجم) (آنندراج) ، تسویف. (تاج المصادر بیهقی). پشت سر گذاشتن. تأخیر کردن. رجوع به واپس فگندن شود
لغت نامه دهخدا